هر ملتی به تاریخش زنده است و سنتها و رسمهای قدیمی بخش ماندگاری را در این تاریخ از آن خود دارند احتمالا بسیاری از رسوماتی که در گذر تاریخ جدی گرفته شدهاند در ابتدا شوخی یا سرگرمی تازهای از جوانهای خلاق یک قوم و قبیله بوده است.
آداب و رسوم گذشته برای ما نوستالژیها و خاطرات دوست داشتنی به جا گذاشتهاند کمتر کسی را میتوان سراغ داشت که از تعطیلات نوروز حداقل در زمان کودکیاش خاطرات دست اول و به یادماندنی نداشته باشد یا آن شب زنده داریهای پر از خوراکی و تنقلات شب یلدا که همه سال را منتظرش بودیم و تا خود صبح از خوردن آن همه شیرینی خامهای، پسته و میوههای جور واجور خوابهای عجیب و غریب میدیدیم.
هرچه سن و سالمان بالاتر میرود سنتها و رسم و رسومات بیشتر از گذشته خودشان را وارد زندگیمان میکنند.
ماجرا همان رسم و رسومات و ارتباط آن با زندگی جوامع است، آن هم زندگی در این دوره حساس از تاریخ که به آن قرن بیست و یکم گفته میشود و انگار بار علمی تاریخ و جغرافی به یکباره بر دوش این جوامع افتاده و این مساله به تناقض آشکاری که از آن حرف زده شد، بیشتر دامن میزند.
سنت و فرهنگ آداب و رسوم جزئی از زندگی روزانه مردم در جامعهای مانند ایران است هر چند راهگشاست و میتواند مثل آجیل مشکلگشا به دادتان برسد اما با دست و پاگیری خیلی از این سنتها چه باید کرد؟ آیا تن دادن به زندگی قدیمی و امتحان پس دادن پدر و مادرها، بازی کردن براساس همه قواعد آنها، انتخابی درستی است؟ شاید هم معتقدید باید همه این خرافات را دور ریخت و زمان این حرفها گذشته است، آنهم در قرن بیست و یکم.
0 نظر