بسیج در ادبیات سیاسی
بر اساس یک تعریف، میتوان بسیج را همچون روندی در نظر گرفت که در آن یک واحد اجتماعی بسیار سریع بتواند بر منابعی کنترل پیدا کند که پیشتر بر آنها کنتری نداشتهاست. در واقع بسیج، هنگامی که از حالت گروهی فراتر رود و بخشی از جمعیت را به اعطای منابع خواستهشده برای دستیابی به هدف مطلوب برانگیزد، تبدیل به یک جنبش میشود. یکی از عوامل مؤثر در کار بسیج، میزان سازمانیافتگی است. در حرکت بسیج، روابط درونگروهی و فرهنگ مشترک هر چقدر محکمتر و گستردهتر باشد، احتمال پیروزی آن نیز بیشتر است، و این بدان سبب است که ارتباطات و فرهنگ مشترک باعث میشود که تعبیر یکسان و واحدی نسبت به امر مورد نظر به وجود بیاید. رهبری، لازمهٔ سازمان و بسیج است. گروههای بسیجگر سعی دارند با تقویت هر چه گستردهتر اعضای گروه و تضعیف دیگر پیوندهای اجتماعی و بزرگ کردن رهبر یا رهبران، باعث گسترش وفاداری اعضا در جامعه شوند. بسیج به دو صورت تهاجمی و تدافعی ظاهر میشود. بسیج تدافعی، وقتی صورت میگیرد که گروهی هنگام مواجه شدن با حملهٔ گروهی دیگر، منابع خود را بسیج میکند. میتوان شورشهای دهقانی و اشرافی را نوعی بسیج تدافعی دانست. بسیج تهاجمی، آن نوع از بسیج است که در فرصتهای مناسب برای این که اهداف و منابع خودش را محقق کند، دست به بسیج نیروهای خود میزند. بسیج انقلابی نوعی از بسیج تهاجمی است. همچنین بسیج تهاجمی نیازمند شناخت دقیق از محیط خارجی و رهبری کنشگرانه و کوشش سازمانی بیشتر است. از آنجا که بسیج هزینهبردار است، لذا خصوصاً بسیج تهاجمی باید از امکانات اقتصادی لازم برخوردار باشد. ایدئولوژی بسیج میتواند نمادها و شعارهای مورد نیاز بسیج را فراهم کند. سازمان، رهبری و ایدئولوژی از ابعاد اساسی روند بسیج انقلابی هستند. میتوان گفت که ایدئولوژی نقشی تعیینکننده در بسیج انقلابی دارد. یکی از وظایف ایدئولوژی، سرزنش کردن وضع موجود و یافتن ریشههای نابسامانی است. دومین وظیفهٔ ایدئولوژی، نشان دادن وضع مطلوب و اهداف و آرمانهاست. سومین وظیفهٔ آن، ارادهٔ تبیین تازهای از تاریخ به سود جنبش و ستایش از گذشتهٔ آن است
0 نظر