مادری را فقط در حق فرزندان خویش که نه، در حق برادر و برادر زادههایت نیز تمام کردی،ماموریت پرستاری را نیز چه با اهمیت و با مسوولیت انجام دادهای !
تو را نمیتوان تنها بهعنوان یک زن نگریست که بیشک تو در نهضت سیدالشهدا کاری که کردهای جهان متحیر است و هیچ مردی نیز از عهده آن بر نمیآمد...
تو قبل از خواهر حسین علیهالسلام بودن، دختر علی و فاطمه علیهماالسلام بودی زینت پدر و عقیله قبیله.
خواهر حسین (ع) شدی تا اسوه صبر و مقاومت شوی، رکن اصلی و محور این قیام سرخ بودی و ستاره دنبالهدار اتفاق عاشورا.
تو رسانه و صدا و سیمای این قیام خونین و پرچمدار آن شدی که از مظلومیت و شهادت، یک جریان جهانی حقطلبی ساختهای.
تو معصومه عقیلهای که فریادگر قصه پر غصه برادر شدی و قیامت قیامتی برپا کرد،
اما قصه این روزهای تو قصه بازگشت از یک سفر پرماجرای پر درد سر است.
پایان قصه کربلا آغاز ماجرای کوفه و شام توست که تو مرد میدان این ماموریتی!
ماموریتی که دشمن ترتیب داده بود تا به زعم خویش به مردم بگوید چه ها کردهاند اما تو جریان را برگرداندی و مسیر را عوض کردی!
چه زیبا جریانسازی و روشنگری کردی و اینک تو ماندی و قصه بلند عاشقی، تو خطبه خواندی و جهان شنید، تو فریاد زدی وجهان در ماتم سکوت فرو رفت.
تو غریدی و جهان ظلم گریست و تو تشر زدی و ستم ترسید" وَ فِی الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ أتَبْکُونَ أَخِی؟! أَجَلْ، وَاللَّهِ فَابْکُوا فَإِنَّکُمْ أَحْرَى بِالْبُکَاءِ فَابْکُوا کَثِیراً وَاضْحَکُوا قَلِیلًا فَقَدْ.
تو رفتی و ستم ایستاد تو قامت خمیده ایستادی و ستم فرو ریخت، تو یک تن بودی ولی یک جهان شدی، تو همراه لشکر دوم حسین سیل شدی و شستی و بردی !
چه استادانه و غرا فریاد زدی و به جهان آموختی تا چگونه حق خواهی کنند، چگونه رفتن،چگونه گفتن و چگونه دفاع را به جهان آموختی...
چه آنگاه که مظلومانه از قتلگاه گذشتی
چه آنگاه که تمام قد در مقابل تمامشان ایستادی و گیرا وقوی خطبه خواندی "یَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَالْغَدْرِ وَالْخَذْلِ"
چه هوشمندانه به ظلم یادآوری کردی "إِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ الَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً"
و اینک زمان بازگشت توست چه بازگشت با عظمتی! سرافراز و پیروز گرچه شکسته و غمین به حسینت میرسی اماچه استقبال باشکوهی و چه اربعین با عظمتی، اهلا وسهلا مرحبا بکم،
سری روی نی بودُ دستی دخیلا، مسیر بلا بودُ این سر دلیلا چه پیشامدی بود خواهر چنین گفت؛ ندیدم مگر مَا رَایتُ جمیلا...
0نظر